از پناه گربه ها از باران به ایوان و شکست گلدان خالی مانده از کاشته های اسفند، از خواب پریده بودم، که دوباره خوابم برده بود و ساعتِ چهار صبح، یک ساعتِ بعد؛ طبق عادتش لرزید و دوباره بیدار شدم و فهمیدم باز هم اشتباه کردم لرزش نیست تپشِ سختِ روزها توی شب ها باید ادامه داشته باشد. شب برای تکرار تمام حس های پشتِ نقاب مانده ی روز است!

پ.ن: شروع زیبایی نیست :) سخت  زیبا نیست

تبریک نگیم ارغوان بشنویم بیشتر به حالمون می خوره :)





مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

رزین آنیونی خريد و فروش سيگار الکتريکي ترویج فرهنگ ایثار و شهادت پخش تارلا دانلود جزوه نمایندگی تلفن پاناسونیک المنتور لاور کاروفناوری پیرانشهر خرید ساعت هوشمند سامسونگ