از اینکه همیشه، روزی سه بار بعد از هر بار شستن استکان ها، سینی چای را فقط آب می کشید و پشتِ لوله ی آب می گذاشت متنفر بود. از صحنه ی لوله ی گچ گرفته روی یک سینک سابیده شده و یک سینی چای فقط آبکشی شده و قهوه ای از لکه های چای، آنقدر قهوه ای که معلوم نبود اصلا چه رنگی بوده! از همان چند تفاله ی ته مانده روی سینک هم! قد و سنش باهم قد نداد بیشتر از اینها متنفر شود، از دم کنی زرد و چرک، از دستگیره های نصفه سوخته و.
بیست ساله که بود داشت زیر غذای سر رفته روی گاز را خاموش می کرد، و آخری را زیر بغل زده بوده و تکان تکان می داد تا وق وق اش ببرد! سینی چای را با یک دست آب کشید و پشتِ لوله گذاشت، چند تفاله روی سینک خشک شده بودند!

پ.ن: صحنه، تکرار، تنفر!

عکس: از سری پیشنهادات پینترست دوست داشتنی


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

آمونیوم دی کرومات شاهزاده چت|چت شاهزاده|شاهین چت مداح اهلبیت: کربلایی علی پوروهّاب پر از کتاب متخصص ارتپدی آشپزخانه آشپزباشی کاریابی rubiks